رویای کاغذی

به نام خدا که تمام آرزوها به دست اوست...............

گاهی می توان  یا باید ....رویاها را بریک کاغذ نوشت و با آن یک قایق کاغذی ساخت و به دست آب سپرد ....تا جاری شود..... و امید جاری شدن ورسیدن در تو بماند ..............

می دانی که گاهی در این مسیر این قایق کوچک رنگارنگ به صخره های سخت برخورد می کند اما نمی شکند...حتی اگر پر از آب شود .... خوب شاید او هم گاهی از دلتنگی وتنهایی گریه اش بگیرد ...تر می شود  اما باز هم سبکبال روی آب می ماند  تا زیر نور خورشید دوباره پر از روشنایی شود و باز هم مسیر خود را ادامه می دهد . این قایق کوچک تو هستی و رویاهایت که بر قلبت نوشته شده اند و از تو جدا نمی شوند ... گاهی کمرنگ می شوند .....گاهی سردرگم و خسته می شوند ....گاهی برعکس تن به جریان زندگی می دهند اما هستند....تو فراموششان نکن ...تو پاکشان نکن .....و بدان با وجود تمام دشواری های مسیر تو و رویاهایت باید وجود داشته باشید تا این مسیر را زیباتر کنید .....تا تو و تمام رویاهای بی نظیرت نباشید تپش زندگی آن طور که باید حس نمی شود .....